حوادث دو ماهه گذشته ثابت کرد که “جنگ روایت ها” ، جنگی است واقعی،عینی،چند لایه و ترکیبی و دارای ریشه و عقبه و آنچه که ما امروز به عنوان “جنگ روایت ها” می بینیم و می شناسیم تنها بخش کوچکی از یک پدیده بزرگ و صرفاً نوک کوه یخی عظیم است و تحلیل و تفسیر آن در چند خط و چند مقاله امکانپذیر نیست.
ولی چه شد که امروز نظام درگیر چنین جنگی شده و چرا پیروزی در این جنگ برای رسانه های رسمی تا این اندازه سخت و مشکل شده است؟
زمانی که به علت سلب مرجعیت خبری از رسانه های رسمی مخاطبین دیگر به رسانه های رسمی اعتماد نمی کنند و روایت های غیر رسمی مقبولیت بیشتری پیدا می کنند “جنگ روایت ها” اتفاق می افتد و این اتفاق نیز امری بسیار زمانبر بوده و مردم در یک فرایند طولانی و تجربی در طی چندین سال بتدریج اعتماد خود را به رسانه های رسمی از دست داده و به خبرهای منتشر شده از رسانه های غیر رسمی اعتماد می کنند.
اصول اولیه در فعالیت رسانه ایی رعایت سه رکن “صداقت”،” امانت داری” و “بی طرفی” می باشد و هنگامیکه یک رسانه حتی یکی از این سه رکن را رعایت نکند بتدریج مرجعیت خبری-رسانه ایی خود را از دست می دهد و رعایت این اصول به هیچ عنوان به اندازه و ابعاد رسانه ارتباطی نداشته و رعایت آنها برای تمامی رسانه ها اعم از رسمی و غیر رسمی و بزرگ و کوچک الزمی بوده و به همین علت است که بسیاری از مردم بعضاً به اخبار یک کانال رایگان تلگرامی بیش از خبرهای یک رسانه عریض و طویل رسمی با سرمایه و بودجه چند هزار میلیارد تومانی اعتماد می کنند.
وقتی که مردم یک روز تمام را در صف مرغ هستند و شب هم دست خالی راهی خانه می شوند و بعد اخبار شبانگاهی تلویزیون با چند مصاحبه خیابانی ، خبر از فراوانی و ارزانی مرغ می دهد و کمیابی و گرانی مرغ و صف های طویل مرغ را شیطنت رسانه ایی معاندین می داند مخاطب خود به خود اعتماد خود را به رسانه ملی از دست می دهد.
وقتی که مردم پدیده ایی را با گوشت و پوست خون خود احساس می کنند ولی رسانه های رسمی ، خبری مغایر با آن را به مخاطب القا می کنند بتدریج آن رسانه از چشم مخاطب می افتد و دیگر هیچ جایگاهی در نزد مخاطبین نخواهد داشت.
وقتی که رسانه های رسمی اعم از رسانه ملی به عنوان یک غول رسانه ایی با بودجه و درآمد چند هزار میلیارد تومانی یا روزنامه ها و یا سایت ها و خبرگزاری های رسمی از حدود صداقت و امانت داری و بی طرفی خارج می شوند و اخباری بر خلاف واقعیت را منتشر می کنند و یا نظری برخلاف نظر اکثریت را به جامعه تحمیل و تلقین می کنند بتدریج مرجعیت خبری خود را از دست می دهند.
وقتی مردم در یک فرایند طولانی اخبار موثق را از رسانه های غیر رسمی و اخبار غیر موثق و بعضاً دروغ را از رسانه های رسمی دریافت می کنند بتدریج اعتماد خود را به رسانه های رسمی از دست داده و مرجعیت خبری از رسانه رسمی به رسانه غیررسمی منتقل می گردد و این نقطه همان نقطه آغازین جنگ روایت ها می باشد.
مشکل بزرگتر اینجاست که بسیاری از رسانه های رسمی و بویژه رسانه ملی به جای کشف چرایی وقوع “جنگ روایت ها” آن را با جنگ رسانه ایی اشتباه گرفته و به جای رفع عیوب و نواقص رسانه خود ، اقدام به تخریب رسانه مقابل و زیر سئوال بردن صداقت و وثوق اخبار آنها نموده و همین غفلت از رفع معایب خود و حمله به رسانه مقابل در بلند مدت منجر به سلب اعتماد بیشتر مخاطب نسبت به رسانه رسمی می گردد.
همانگونه که در ابتدای این مطلب بیان شد “جنگ روایت ها ” جنگی نیست که یک شبه آغاز گردد و وقوع آن زمانبر و مستلزم طی فرایندی پیچیده و طولانی در ذهن مخاطب می باشد و هیچ مخاطبی طی یک شب نسبت به یک رسانه بی اعتماد نمی گردد.
امروز هم اگر رسانه های رسمی و بویژه رسانه ملی خواهان باز پس گیری مرجعیت خبری خود و پیروزی در این جنگ می باشند باید با نگاهی منتقدانه ابتدا این سئوال را از خود بپرسند که چرا و به چه علت مخاطب ایرانی به اخبار رسانه های غیر رسمی داخل و خارج کشور اعتماد دارند ولی به اخبار و تحلیل های رسانه های رسمی بی اعتماد هستند و چرا مرجعیت رسانه ایی به این راحتی از ایشان سلب شده و چه باید بکنند تا بتوانند اعتماد مخاطبین را دوباره جلب بکنند؟
رسانه های رسمی باید بدانند که انتشار اخبار یک سویه و جانبدارانه از یک طیف و جناح سیاسی و نادیده گرفتن نظرات سایر طیف ها و تحریف اخبار فقط و فقط به تخریب وجهه نظام منجر می گردد و این کار آنها نه تنها خدمت به نظام نیست بلکه خیانت به نظام و کشور محسوب شده و اصلاً پذیرفتنی نیست.
توقع مردم از رسانه های رسمی انعکاس صحیح اخبار و رعایت اصل بی طرفی در زمان تنظیم خبر می باشد و رسانه ایی که نتواند صادق و بی طرف و امانت دار باشد قطعاً مرجع خبری نبوده و خواه ناخواه در جنگ روایت ها بازی را به طرف مقابل خواهد باخت.