می گویند اصولگرایان تندرو و براندازها هر چند با همزوایه ۱۸۰ درجه ایی دارند ولی همین دشمنان قسم خورده در دو مورد با هم اتفاق نظر و وجه مشترک دارند،موضوع اول مخالفت با برجام است و دومی دشمنی با اصلاح طلبان!
هر دو طیف معتقدند که برجام چیز خوبی نیست و هر دو نیز با اصلاح طلبان دشمنی خونی دارند و به هیچ شکلی حاضر به کنار آمدن با این جریان سیاسی نیستند.
واقعیت این است که اصلاح طالبان نقطه ایی در میانه این دو طیف هستند و اصلاح طلبان میانه رو با اصولگرایان میانه رو دارای وجوه مشترک بسیار هستند و از آن سو اصلاح طلبان رادیکال و تندرو با جریان برانداز مشابهت های فراوانی دارند و به عبارتی اصلاح طلبی اکوسیستمی بین دنیای اصولگرایی و براندازی است و همین موضوع باعث شده که اصولگرایان تندرو و براندازها به یک اندازه از اصلاح طلبان نفرت داشته باشند.
حالا که تقریباً کل حاکمیت یکدست شده و در اختیار طیف های مختلف اصولگرایان تندرو قرار دارد ، دست یاری دراز کردن حاکمیت به سوی اصلاح طلبان جهت میانجگیری بین حاکمیت و معترضین اندکی با شک و شبهه مواجه است چرا که مشخص نیست این همکاری اجباری تا چه زمانی تداوم خواهد داشت و آیا اصولگرایان تندرو با دشمنان سابق خود حاضر به همکاری هستند یا نه؟ضمن آنکه بدنه جریان اصلاح طلبی نیز به هیچ عنوان به اصولگرایان تندرو و جبهه پایداری اعتماد و حسن ظن نداشته و این همکاری را یک امر موقت و ناپایدار دانسته و علاقه ایی به این همکاری نشان نمی دهند و حتی اصلاح طلبان تندرو این همکاری را نوعی رابطه نابرابر و یک طرفه به نفع اصولگرایان تندرو و به ضرر اصلاح طلبان می دانند و به همین دلیل از هم اکنون نسبت به همکاری جبهه اصلاحات با حاکمیت ابراز ناخرسندی و مخالفت می کنند.
سران جبهه اصلاحات باید بدانند که بدون همراهی بدنه اجتماعی اصلاحات و مردم ، گذر از شرائط فعلی امکانپذیر نبوده و این جبهه شانس زیادی برای عبور دادن کشور از این بحران نخواهد داشت.
جبهه اصلاحات اگر واقعاً خواستار جلب اعتماد حامیان و بدنه اجتماعی خود می باشد باید به صراحت و با شفافیت خواست های خود را به حاکمیت اعلام نموده و تضمین های لازم جهت تداوم مشارکت آتی اصلاح طلب در حاکمیت را از هم اکنون اخذ نماید تا در انتخابات های آینده شاهد حذف بی دلیل کاندیداهای اصلاح طلب و حذف دوباره جریان اصلاحات نباشیم.