ریشه یابی نارضایتی ها تنها راه جلوگیری از تکرار اعتراضات

نمی دانم چه کسی در دی ماه ۹۶ نسخه قطع اینترنت و فیلتر پیام رسان تلگرام را به دست حسن روحانی داد ولی این شخص هر کسی که بود قطعاً یا دوستدار واقعی نظام نبود و یا اگر بود دوست نادان نظام بود و با به زیر خاکستر فرو بردن مطالبات جامعه، هیزم اعتراضات بعدی در سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ و در نهایت ۱۴۰۱ را فراهم کرد و به جای درمان ریشه ایی درد فقط با داروی مسکن و بصورت موقت و مقطعی  و فقط برای چند ماهی درد را تسکین داد و امروز نیز باز شاهد آن هستیم که همان داروی مسکن کم اثر به دست آقای ابراهیم رئیسی داده شده تا شاید این بار معجزه نماید.

تصمیم گیران باید بدانند که هر بحرانی به غیر از ابعاد سیاسی و امنیتی ابعاد اجتماعی و اقتصادی نیز دارد.

واقعیت این است که جامعه ایران عمیقاً ناامید و ناآرام است، زیرا زیر سایه آینده‌ای زندگی می‌کند که نیازها و مطالبات او را برآورده نمی‌کند.

اما نا آرامی‌ها جز ریشه های سیاسی،امنیتی و اجتماعی، ریشه‌های اقتصادی نیز دارد، کمااینکه عبدالناصر همتی، نامزد سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و رئیس کل سابق بانک مرکزی در نامه‌ای که روز دوشنبه مورخ چهارم شهریور ۱۴۰۱ خطاب به رئیس‌جمهور نوشت، به برخی از این علل و عوامل اشاره کرد.

از نگاه همتی تداوم تحریم‌های ظالمانه،ادامه تورم کمرشکن و بی‌ثباتی در اقتصاد کلان به اوج‌گیری حوادث ناگوار اخیر کمک کرده است.

البته در این میان برخی نمایندگان دوراندیش و مدبر مجلس، با اذعان به مشکلات درصدد هستند با ارائه طرح‌هایی به اصلاح برخی رویه‌ها همت بگمارند.

دولت تا زمانیکه نتواند بر مشکلات ساختاری غلبه کند نمی تواند بر بحران ها و ناآرامی های سیاسی غلبه کند و مشکل نیز با قطع اینترنت حل نمی گردد.

در حال حاضر ۸۶ درصد جمعیت ایران پس انقلاب ۵۷ به دنیا آمده‌اند و در حالی که این جامعه گسترش یافته و بالغ شده و تحصیل کرده است از برخی عارضه‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی رنج می‌برد. 

بحران بیکاری و مهاجرت و نبود شایسته سالاری،فساد اداری و اختلاس و ارتشاء،بحران های زیست محیطی و تقسیم ناعادلانه امکانات،تبعیض و برخوردهای سلیقه ائی و هزاران مورد دیگر همه دردهای آشکار و پنهان جامعه امروز ایران است.

برای مثال نرخ بیکاری بسیار بالاست، بیکاری به شکل نابرابری بین زن و مرد تقسیم شده است و در حالیکه مردان پنج برابر زنان شاغل هستند.نرخ بیکاری زنان ۱۳ درصد است و در مقابل نرخ بیکاری مردان ۲/ ۷ درصد می باشد. نرخ بیکاری جوانان ۱۸ تا ۳۵ سال دو برابر بیشتر از سایر سنین است و این به معنی ناامیدی اقتصادی جوانان است. تعداد دانشجویان زن ۲۰ هزار نفر بیش از مردان است، اما نرخ بیکاری آنها دو برابر است. نرخ مشارکت اقتصادی زنان یک پنجم است. طبیعی است  که زنان اسم این را بگذارند تبعیض ساختاری علیه زنان.

طبق گزارش دو سال پیش مرکز پژوهش‌های مجلس، ما در طول دهه ۹۰ یک افول اقتصادی وحشتناک را تجربه کردیم، این افول در حدی است که اگر تا سال ۱۴۰۵ سالی ۸ درصد رشد اقتصادی داشته باشیم، تازه به جایی می‌رسیم که سال ۹۰ بوده ایم و این غیرممکن است!

۶۰ درصد شاغلان پوشش بیمه ندارند و بدتر آنکه ۴/ ۱۸ درصد جامعه دچار فقر مطلق است، یعنی از هر پنج نفر، یکی در فقر مطلق به سر می‌برد.

مسئولان محترم باید بدانند که جامعه ایران امروز جامعه‌ای است که بالغ شده است و سطح تحصیلات به‌ شدت بالاتر رفته است،آگاهی‌ها در این جامعه به‌شدت افزایش یافته و این جامعه واقعاً جهانی شده است.

امروز جامعه ایران با انواع بحران های محیط‌ زیستی و نابودی منابع آب مواجه است و بحران مهاجرت نه فقط نخبگان بلکه تکنیسین‌ها و نیروی کار را نیز در گرفته است و تقریباً نیمی از جوانان مایل به مهاجرت و حتی پناهندگی به سایر کشورها هستند.

در سطح حکمرانی نیز ما با بحران تصمیم گیری مواجه هستیم و عنان کار بویژه در دولت سیزدهم به دست افراد تندرو و عموماً بی تجربه با گرایش های سیاسی خاص افتاده و سیاست های شعاری و دوری از عقلانیت و خردورزی تبدیل به رویه معمول بین مسئولان شده است.

در چنین شرائطی اکثریت جامعه احساس می کند که این مدل حکمرانی و مسیری که در حال طی آن هستیم، آینده‌ای برایش بنا نمی‌کند،این وضعیت جامعه ایرانی را به استیصال رسانده و سطح ناامیدی را به شدت افزایش داده و جامعه ایرانی احساس می‌کند در حال از دست دادن تمام ظرفیت‌هایش می باشد.

جامعه ایران ناآرام است و حق دارد، زیرا زیر سایه آینده‌ای زندگی می‌کند که نیازها و مطالبات  او را برآورده نمی‌کند

متاسفانه جامعه ایران امروز ما تبدیل شده‌ایم به مجموعه‌ای از مسائل و دردهای حل نشده و سرطان های مخفی شده پشت داروی های مسکن!

این جامعه انبوهی از مسائل حل نشده در ذهنش دارد. از بحران های محیط‌زیستی، تورم چهاردهه‌ای، دخالت دولت در سبک زندگی مردم، برخوردهای خشن در بازداشتگاه‌ها،محدودیت بی دلیل رسانه های مجاز و… گرفته تا به سرانجام نرسیدن پرونده‌های قضایی مربوط به فسادها و اختلاس ها و ارتشاء ها و…همه و همه در ذهن افراد انباشته شده و تبدیل به پرسش های بی پاسخ شده است.

در ایران امروز بحران عظیمی شکل گرفته است که با شعار و فیلتر تلگرام و و اینستاگرام و حتی سراسری اینترنت حل و رفع و حتی لاپوشان نمی گردد. ما گرفتار مساله بحران اعتماد و نابودی سرمایه اجتماعی هستیم.شاید هم ما به مرحله فروپاشی اجتماعی رسیده ایم و خودمان از آن بی خبریم.

نوشته ایجاد شد 731

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *