در روزگاری که بهزاد نبوی اصلاح طلب، مواضع اصولگرایانه اتخاذ می کند چندان عجیب نیست که ببینیم محمد باقر قالیباف اصولگرا هم ژست اصلاح طلبی به خود می گیرد.
روز گذشته محمد باقر قالیباف که برای سالها نماد نو اصولگرایان تندرو بود در نطق پیش از دستور خود گفت: البته که اقدامات تروریستی دشمنان ایران نباید بهانهای برای نادیده گرفتن اعتراضات اصلاحخواهانه(!) جمعی از مردم شود. اما باید در نظر داشت که اگر گروههای سیاسی و نقشآفرینان فرهنگی و اجتماعی از ابتدا مانع از تبدیل شدن اعتراض اصلاحخواهانه به اغتشاش و اعتراض خشونتطلبانه میشدند و مانند عموم مردم عمل کرده و راه خود را از خشونتطلبی جدا میکردند، دشمن جنایتکار ایران نمیتوانست از فرصت ایجاد شده به ضرر مردم سوءاستفاده کند.
وی در ادامه گفت: بر این اساس مرزبندی با خشونتطلبی و براندازی شرط ضروری حصول نتیجه و تغییر محسوس در نتیجه اعتراضات است و نظام سیاسی کشور نیز به جهت استواری بر اراده مردم بستر قطعی هر نوع اصلاح و تغییر برای تامین منافع عمومی است، البته بخشی از این تغییر نیز اصلاح در نظام حکمرانی در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که باید به حکمرانی نو منجر شود.
واقعیت این است که در غیاب اصلاح طلبان واقعی و در هنگامیکه شاهد سکوت و انفعال سران فرسوده اصلاحات هستیم باید هم پرچم اصلاح طلبی به دست جناب آقای محمد باقر قالیباف نو اصولگرا بیفتد و ایشان پیشنهاد اصلاح نظام حکمرانی و وعده «حکمرانی نو» را بدهد!
البته در این میان یک مشکل نسبتاً بزرگ وجود دارد و آن هم اینکه مردم از سال ۹۶ به این سو به هر دو جناح اصلاح طلبان و اصولگرا بدبین شده اند و تا این اعتماد از دست رفته بار دیگر جلب و بازیابی نگردد امیدی به همراهی مردم با روند اصلاح نظام حکمرانی نمی توان داشت.
اینکه برخی از شخصیت های سیاسی برای سالها مخالف و مانع اصلاحات باشند و بعد به یکباره علم اصلاحات را برافراشته و خواستار اصلاح نظام حکمرانی شوند قطعاً باعث جلب اعتماد مردم نمی شود،ضمن اینکه بازی با واژه ها به کار بردن واژه «اصلاح خواهانه» به جای «اصلاح طلبانه» هم چندان در نتیجه کار چندان موثر نیست.
آقای قالیباف اگر واقعاً و جداً خواهان اصلاح نظام حکمرانی است و پایه گذاری «حکمرانی نو» است ابتدا باید مانند جناب آقایان ناطق نوری و حسن روحانی و علی لاریجانی و سایر اصولگرایان میانه رو اقدام به برگزاری نشست های مستمر و جدی با اصلاح طلب های سنتی نظیر سید محمد خاتمی و بهزاد نبوی نموده و سپس یک برنامه شفاف و مشخص از برنامه اصلاحی خود و موارد قابل اصلاح و نحوه اصلاح آنها به عموم مردم و نخبگان ارائه نماید تا مشخص شود آیا منظور ایشان از اصلاح نظام حکمرانی اصلاحات اساسی است و یا اصلاحات روبنایی و نمایشی، سپس در صورت جلب اعتماد مردم عادی و نخبگان اقدامات عملی خود را آغاز نماید.
البته مقدمه این کار نیز بازگشت ثبات و آرامش به جامعه ملتهب ایران است ، که پیش نیاز آن هم پرهیز نظام از برخوردهای جشن و امنیتی با معترضان (بویژه با دانشجویان و خبرنگاران و فرهیختگان) و خودداری طرفین از اتهام زنی و نفرت پراکنی و جایگزینی فرهنگ گفتگو به جای مواجهه خشن و تقابل خیابانی می باشد.
نظام باید نشان دهد که آماده پذیرش نقدهای منصفانه و اصلاح رویه های نادرست گذشته است و با اعلام عفو عمومی در رابطه با معترضان چند هفته اخیر و ایجاد آشتی بین نیروهای امنیتی و معترضان نسبت به تلطیف فضا و جلب اعتماد مردم و همچنین تهیه مقدمات گفتگوی ملی بین طرفین و ایجاد زمینه های اصلاح نظام حکمرانی اقدام نماید.
بدیهی است که مردم ایران همواره خواستار اصلاح نظام حکمرانی به شیوه های دموکراتیک و بدون خشونت و رفع نقایص و کاستی های نظام با کمترین هزینه هستند و اگر نظام نیز با این خواست مردم همراه و همدل گردد قطعاً از حمایت میلیونی ملت ایران برخوردار خواهد شد.