اسکوچیچ و عذاب‌وجدان تاریخی؟

مطلب زیر به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد مورخ ۲۲ تیرماه ۱۴۰۱ می باشد:

در آشفته‌بازار فوتبال ایران شرایط طوری است که در لحظه نگارش این مطلب هنوز نمی‌دانیم دراگان اسکوچیچ از سرمربیگری تیم ملی عزل شده یا نه؛ یا اگر رفته، امکان بازگشتش وجود دارد یا نه! در پی ماه‌ها شایعه و حریف و حدیث، سرانجام کمیته فنی فدراسیون فوتبال رای به قطع همکاری با اسکوچیچ داد. این موضوع در تمامی رسانه‌ها حمل بر اخراج مربی کروات شد و بازتاب‌های وسیع بین‌المللی پیدا کرد.

با این حال فدراسیون فوتبال با مشاهده واکنش‌های منفی موضوع را تکذیب کرد و مدعی شد کمیته فنی فقط می‌تواند نظر مشورتی بدهد. قرار بود عصر دیروز جلسه‌ای بین دراگان و اعضای هیات‌رئیسه فدراسیون برگزار و تکلیف این مربی مشخص شود. بنابراین شاید تا زمانی که شما این مطلب را می‌خوانید، موضوع روشن شده باشد. فارغ از سرنوشت نهایی اسکو اما، نوع معامله‌ای که با او شد، قشنگ از همان جنسی است که می‌تواند یک عذاب وجدان تاریخی دیگر برای فوتبال ایران درست کند،حسی که هرگز با آن بیگانه نیستیم و قبلا بارها تجربه‌اش کرده‌ایم.

دیگر باید چه کار می‌کرد؟

در تمام طول مدتی که شایعه برکناری دراگان اسکوچیچ وجود داشت و مخصوصا پس از آنکه کمیته فنی فدراسیون او را رد صلاحیت کرد، این پرسش نزد گروهی از هواداران فوتبال به وجود آمد که این مربی برای حفظ صندلی خود دیگر باید چه می‌کرد؟ کسی که از ۱۸ بازی ۱۵ پیروزی کسب کرده، تیم ملی را در بدترین شرایط ممکن تحویل گرفته و آسان‌ترین صعود تاریخ به جام‌جهانی را رقم زده، چطور صلاحیت ندارد؟ و اصلا مرجعی که بتواند شایستگی فنی او را زیر سوال ببرد، متشکل از چه کسانی است؟ در پی اوج‌گیری انتقادات، اسامی اعضای کمیته فنی فدراسیون منتشر شده؛ مجموعه‌ای متشکل از آقایان پرویز مظلومی، ابراهیم قاسم‌پور، مرتضی محصص، اصغر مدیرروستا و… که با کمال احترام، ممکن است مرجع مناسبی برای تصمیم‌گیری در مورد کیفیت سرمربی کنونی تیم ملی نباشند. مساله دیگر هم مربوط به زمان و شکل عزل اسکوچیچ است. حتی اگر فرض کنیم او واقعا شایسته هدایت تیم ملی در جام‌جهانی نیست، می‌شد پنج ماه پیش بعد از صعود ایران به قطر اسکوچیچ را صدا زد و ضمن تشکر از این مربی، او را کنار گذاشت. در این صورت مجموعه فدراسیون هم فرصت بیشتری برای انتخاب کادرفنی جدید داشت، اما ما زمان را سوزاندیم و با اسکوچیچ هم برخورد خوبی نکردیم.

از جنس ایویچ و سایرین

گفتیم که فوتبال ایران بابت فهرست بلند‌بالایی از عذاب‌ وجدان‌های تاریخی رنج می‌کشد. شاید مهم‌ترین آنها برکناری تومیسلاو ایویچ از تیم ملی در آستانه جام‌جهانی ۹۸ بود. این مربی کروات پیش از جام‌جهانی فرانسه چند ماه به سختی با تیم ملی ایران کار کرد و بعدها همه ناظران شهادت دادند که عملکردش خارق‌العاده بود، اما پس از شکست سنگین و مشکوک در بازی دوستانه با رم، عذر او را خواستند و جلال طالبی را جایش گذاشتند. صد البته مراد از این مطلب، مقایسه سطح فنی ایویچ و اسکوچیچ نیست. پیرمرد فقید، یکی از مشاهیر فوتبال جهان بود که فرد مغروری مثل ژوزه مورینیو او را حتی بهترین مربی تاریخ این رشته ورزشی می‌داند. بدیهی است که اصلا نمی‌توان اسکوچیچ را با او مقایسه کرد، اما شباهت عزل دو مربی موجب چنین قیاس‌هایی می‌شود. خود ایویچ هم جای والدیر ویرا آمد که برخی عقیده دارند در حق او هم نامهربانی شد. در رده باشگاهی هم کلی از این داستان‌ها داریم. شاید بهترین مثال در این زمینه گابریل کالدرون باشد که یک پرسپولیس خوب ساخته بود، اما بعد از قهرمانی نیم فصل به دلایل واهی عذرش را خواستند و هر چه جلوتر رفتیم، هواداران بیشتر بابت این موضوع افسوس خوردند. حالا هم انگار قرار است اسکوچیچ محور یک ندامت تاریخی شود؛ مردی که حتی اگر به شکلی معجزه‌آسا بر مسندش باقی بماند، شخصیت حرفه‌ای‌اش خرد شده و این به زیان تیم ملی ماست.

نوشته ایجاد شد 750

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *