نامه سرگشاده و تند رضا کیانیان خطاب به رئیس جمهور

متن این نامه شرح زیر است:

آقای رئیسی!

همان اوایل آمدنتان می‌خواستم خطاب به شما مطلبی بنویسم که آمدن شما هم با تمام وعده‌های‌تان چیزی را تغییر نخواهد داد. اما طرفداران شما به من گفتند بی‌انصافی نکن! حداقل بگذار یک سال از دولت این سید بگذرد.

بعد از یک سال هم از صرافت‌اش افتادم چون آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است.

ولی شما دست‌بردار نیستید. چند باری گفتید: وعده‌هایم یادم نرفته!

در مجلس هم زمان ارائه بودجه سال آتی از وجود تورم اظهار «ناراحتی» کردید. تعجب اینجاست که نمی‌دانید مسئول کنترل تورم بیش از همه دولت است و معمولاً سیاست‌های دولت است که تورم را افزایش می‌دهد. همان طور که قبلاً خودتان خطاب به دولت‌های قبل گفتید!

غیر از سیاست‌گذاری‌های دولت، چه دستگاهی می‌تواند تورم ایجاد کند؟ تورم یک پدیده ماورایی هم نیست. وقتی پول بدون پشتوانه چاپ می‌شود تورم هم بالا می‌رود. وقتی ارزش پول ملی کاهش می‌یابد تورم زیاد می‌شود. بخش عمده تأمین دلار که دست دولت است چون درآمد دلاریِ نفت و فراورده‌های آن در اختیار دولت است.

مسئولیت مستقیم کاهش یا افزایش تورم با خود شماست. قبل از انتخاب شدن مسئولیت تورم را به گردن دولت‌های قبل می‌انداختید ولی پس از انتخاب شدن، مسئولیت کنترل تورم را قبول ندارید؟ مسئولیت تورم را گردن دیگران نیاندازید و در برابر نمایندگان از وجود تورم اظهار «ناراحتی» نکنید!

آقای رئیسی! مدت‌هاست تورم کمر مردم از تولید کننده تا مصرف کننده را شکسته است. با ورود شما هم بیشتر و بیشتر شد.

تمام اصناف ایران، هر چه کار می‌کنند و درمی‌آورند، با یک جهش تورمی به باد می‌رود. درآمدمان هر روز کمتر و کمتر می‌شود. باز جان می‌کنیم، پولی درمی‌آوریم، هنوز فردا نشده بی‌ارزش‌تر می‌شود!

شما وعده دادید اگر انتخاب شوم، اول تورم را به نصف و بعد به صفر می‌رسانم. یعنی خودتان قبول دارید افسار تورم دست دولت است! این پولی که از درآمد ما کم می‌شود کجا می‌رود؟

تورم، مالیات پنهان است. با آن، حقوق کارمندان را می‌دهید و با این کار، تورم را بیشتر می‌کنید و باز از جیب ملت بیشتر برداشته می‌شود. می‌بینید! این است سرانجام وعده‌های شما! شما همان راهی را می‌روید که از آن انتقاد کردید.

شعارهای شما از خیلی قبل آغاز شد. با تمسخرِ رقیب‌تان از دلار پنج هزار تومانی صحبت کردید. این قیمت دلار که فرمودید به یاد همه ماند. می‌دانید چرا؟ چون مردم عادی هم می‌دانند که شما و دوستان‌تان نمی‌توانید با این شرایط و این روند اقتصادی، دلار را به پنج هزار تومان برسانید که هیچ، حتی نمی‌توانید جلوی رشدش را هم بگیرید.

شما دلار ۲۳ هزار تومان تحویل گرفتید و [تا به حال] به ۴۴۴۵۰ تومان رساندید. راستی یادتان هست قرار بود اقتصاددانان را به خط کنید؟ فراموش کرده بودید که اقتصاددانان برای مهار تورم قبلاً خطاب به شما و دوستان‌تان، گلوی خود را پاره کرده بودند و شما نشنیدید!

گفتید گشت ارشاد مدیران راه می‌اندازید. کو؟ کجاست این گشت خیالی؟ برای کدام مدیران؟ همان مدیرانی که سردسته‌شان معجزه‌ی هزاره سوم بود و با لیستی از دزدان مال ملت، در جیب بغل آمد و قرار بود این لیست بلند بالا را معرفی و منتشر کند؟ همان رئیس جمهوری که در دوران او از اختلاس سه هزار میلیاری پرده برداری شد؟ همان رئیس جمهوری که در زمان او بانک‌های عجیب و غریب سر برآوردند و اختلاس‌ها به اوج رسید، دکل نفتی گم شد، مطبوعات قلع و قمع شدند، کسی که اصلاً گشت ارشاد در زمان او و مدیرانش بنا نهاده شد و شما هم برای کابینه‌تان همان مدیران را به کار دعوت کردید.

وعده‌ی یک میلیون مسکن دادید! کجا؟ چه گونه؟ با چه امکاناتی؟ یادتان هست که مسکن مهر به مسکن عذاب تبدیل شد؟ می‌خواستید دوباره همان پروژه شکست خورده را راه اندازی کنید؟ متوجه نبودید اگر می‌شد، قبلاً حتماً شده بود؟ مشاوران‌تان چرا چنین توهماتی را برایتان ردیف کردند؟ نکند شما مملکت را شبیه پادگان می‌بینید؟! فکر می‌کردید تا حالا کسی دستور نداده مسکن بسازند. یا اگر دستور داده تحویلش نگرفتند

البته بعد از آمدنتان چند دستور سریع، فوری و انقلابی دادید، مثل ریشه‌کن کردن فقر قبل از عید نوروز. الان متوجه شدید مملکت با دستور جلو نمی‌رود؟ مملکت برنامه ریزی می‌خواهد. نه چهار ساله، نه هشت ساله بلکه خیلی بلندتر.

قائم‌مقام‌تان در حضور شما گفتند چند نوع واکسن کرونا ساختند، شما هم برایشان کف زدید. البته ایشان و مدعیان دیگر چند میلیارد دریافت کردند. ایشان گفتند که دنیای غرب به علم ما محتاج شده است؛ که شبیه همان درب قابلمه‌ای بود که با افتخار از آن پرده برداری شد. درب قابلمه‌ای که مثلاً کرونا‌یاب بود و در تاریخ جهان ثبت شد.

یادتان هست تا موج کرونا فرو نشست پرستاران را با آن خستگی فراموش کردید، و همه‌ی نمره‌های «بیست آفرین» را به چند طلبه جوان دادید که به بیمارستان‌ها سر می‌زدند؟ موج بعدی که آغاز شد، دوباره پرستاران نور چشم شما شدند؟

پدر همسرتان را یاد آوری کنم. کسی که آرزوی دکتر محسن رضایی را برآورده کرد و یک ایالت را توانست فدراتیو کند و قوانین خاص خودش را داشته باشد.

به یاد دارید گفتید اگر بیایید روابط ایران را با کشورهای دیگر را تغییر می‌دهید؟

یعنی هنوز فکر می‌کنید آن وعده‌ها و شعارها قابل اجراست؟ یا به قول روزنامه جمهوری اسلامی، در جهان دیگری سیر می‌کنید؟

نوشته ایجاد شد 726

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *