ظاهراً تکلیف شهر آبسرد با خودش هم مشخص نیست و این شهر از هر جهت که فکر کنید، گرفتار سر در گمی و بلاتکلیفی است!
شهری که بیش از ۷۵ درصد جمعیتش را مهاجرین افغان تشکیل می دهد و مساحت حریم این شهر چند صد برابر محدوده قانونی آن است و با وجود داشتن هزاران هکتار زمین در محدوده و حریم شهر، شهرداری آن زمین بلامعارض چندانی از خود ندارد.شهری که تمام اقتصاد آن به خرید و فروش املاک وابسته است و شهرداری آن هم فاقد درآمد پایدار است و هیچ برنامه ایی هم در راستای ایجاد منابع پایدار درآمدی پایدار ندارد،شهری که هزاران ویلا دارد ولی یک اقامتگاه بومگردی ندارد،شهری که کوی پزشکان دارد ولی یک دکتر متخصص ندارد،شهری که ظاهراً همه چیز دارد ولی تقریباً هیچ چیز ندارد…!
شهری که محله های نوساز آن آب ندارند و محله های قدیمی آن فاقد خیابان بندی و بعضاً بدون آسفالت هستند و مردمان آن چه در محله های نوساز شهر و چه در محله قدیمی ساز هیچ چشم اندازی برای آینده ندارند!
بلاتکلیفی در این شهر همه گیر است و فرقی نمی کند که از اهالی بومی این شهر باشید و یا مهاجر و چه ساکن دائم این شهر باشید چه ساکن موقت آن و چه در داخل شهر ساکن باشید و چه در حریم آن و… به هر حال بلاتکلیفی و سرگردانی درد مشترک همه ما محسوب می گردد.
از هر سمت که به این شهر نگاه می کنیم بلاتکلیفی در آن موج می زند و این بلاتکلیفی بالای شهر و پائین شهر و داخل شهر و خارج شهر ندارد!
کوچه های بافت فرسوده شهر شبیه خرابه های کوفه است و اغلب کوچه های این مناطق یا خاکی هستند و یا اگر آسفالت هستند آسفالت آنها قدیمی و بسیار خراب و پر چاله می باشد و محله های نوساز به قول معروف بالای شهر هم با مشکلات عدیده ایی به ویژه در زمینه آب شرب مواجه هستند.
حریم شهر نیز هنوز بلاتکلیف است و در حالی که بازار شایعات بی اساس در رابطه با تعیین تکلیف اراضی حریم شهر و تصویب طرح باغشهر برای هومند آبسرد(!)هر روز از زبان یک منبع غیرموثق جدید شنیده می شود، هیچ مقام و ارگان رسمی حاضر به پاسخگویی در هیچ یک از موارد نمی باشد.
یک روز در این شهر شایعه « تصویب باغشهر آبسرد» منتشر می شود و دلال های ملکی با این شایعه چند روزی به تنور معاملات ملکی می دمند و بعد که کذب این خبر ثابت می گردد شایعه تعیین تکلیف قریب الوقوع حریم شهر و مثلثی و ۶۰ هکتاری و فاز یک و دو و… در شهر رواج پیدا می کند و برای یک مدت دیگر خریداران و فروشنده ها خود را با این خبر مشغول می کنند و در نهایت هم در بر همان پاشنه سابق خود می چرخد.
ولی ریشه این همه بلاتکلیفی در کجاست؟
اینکه چرا آبسرد دماوند در قیاس با بسیاری از نواحی اطراف پیشرفت چندانی نداشته ریشه در مسائل گوناگون بسیاری دارد ولی با دقت در مسائل و مشکلات شهر آبسرد اولین نکته ایی که جلب نظر می کند رد پای منفعت طلبی های شخصی در همه موارد و ماجراها می باشد.
ظاهراً همه در این شهر به دنبال کسب منافع شخصی خود هستند و هیچکس به دنبال منافع جمعی در این شهر نیست و همین موضوع باعث شده تا به جای هم افزائی برای حل مشکلات شاهد نوعی حسادت،رقابت ناسالم،جدائی و حتی دشمنی و تخریب در بین افراد اثرگذار در این شهر باشیم و همین عدم اتحاد و نبود همدلی باعث عقب ماندن شهر از کاروان توسعه شده است.
دومین علت عدم توسعه شهر نبود عزم مشترک بین همه ساکنین اعم از بومی و مهاجر برای توسعه شهر است چرا که تجربه ثابت کرده در این شهر هر کس ساز خودش را می زند هیچ اتحادی بین شهروندان برای نیل به اهداف مشترک وجود ندارد و شاید به همین دلیل است که در این شهر هیچگاه یک هدف و یا حتی راهبرد مشترک بین اشخاص و طوائف وجود نداشته و شهر از یک عدم انسجام ساختاری رنج می برد.
سومین دلیل عدم توسعه پایدار شهر آبسرد ؛ معلق بودن این شهر بین سنت و مدرنیته و به عبارت بهتر بلاتکلیفی مردم این شهر بین زندگی به سبک روستائی و زندگی شهری می باشد.ما در این شهر باید تکلیف خودمان را با برخی مسائل روشن کنیم؛یا اینجا شهر است و مردم موظف به قبول الزامات زندگی شهری هستند یا روستا است و مردم مختار به حفظ سبک زندگی روستائی!
وقتی هنوز برخی از عزیزان ، آبسرد را به شکل همان روستای ۴۰ سال پیش می بینند و حاضر به پذیرش الزامات زندگی شهری نیستند نباید از مسئولان شهرستان و استان هم توقع برخوردی بهتر از این با این شهر داشت!
وقتی کسی در آپارتمان مرغ و خروس نگهداری می کند و خانه یک طبقه خود در وسط شهر را تبدیل به آغل بز و گوسفند می کند نباید توقع داشته باشد که فرماندار و استاندار به محل سکونت او به چشم شهر نگاه کند!
البته ما مخالف حفظ آداب و رسوم محلی نیستیم ولی الزامات زندگی شهری با مقتضیات زندگی روستایی متفاوت است و زندگی شهری نیازمند رفتار صحیح شهروندی است.
چهارمین عامل وجود نظام مدیریت طائفه ایی در این شهر می باشد
بد یا خوب بخشی از تصمیم گیری ها در شهر آبسرد دماوند تحت تاثیر مناسبات طائفه ایی و خانوادگی می باشد و بعضاً همین تضاد منافع بین طوائف و خانواده های ذی نفوذ در شهر مانع مشارکت جمعی و همگرایی در تصمیم گیری های این شهر شده است.
امروزه با افزایش جمعیت مهاجران اعم از مهاجرین با تابعیت ایرانی و مهاجرین افغان که اتفاقاً همین مهاجرین افغان خود به تنهایی ۷۵ درصد جمعیت این شهر را تشکیل می دهند روابط و مناسبات مردم با یکدیگر تغییر کرده است و مناسبات اجتماعی دیگر مانند ۵۰ سال پیش نیست و قاعدتاً بزرگان و ریش سفیدان یک طائفه و فامیل، بزرگ و صاحب اختیار بقیه مردم شهر به حساب نمی آیند و حداقل مهاجرین افغان حاضر به پیروی و تبعیت از بزرگان و ریش سفیدان طوائف اصلی شهر نیستند و همین موضوع زمینه ساز ناهماهنگی در شهر را بوجود آورده.
از مهاجرین افغان گفتیم و بد نیست که اشاره ایی هم به نقش این مهاجرین عزیز که حداقل از نظر جمعیتی اکثریت را در شهر آبسرد تشکیل می دهند داشته باشیم.
وقتی ۷۵ درصد جمعیت یک شهر را مهاجرین مجاز و غیر مجاز با تابعیت یک کشور دیگر تشکیل می دهند عقب ماندگی و ناهماهنگی در آن شهر چندان دور از انتظار نخواهد بود چرا که ۷۵ درصد جمعیت آن شهر اصلاً در تصمیم گیری ها نقشی ندارند و فقط ناظر تحولات هستند و متاسفانه هیچ مشارکت در اداره و یا حتی دلسوزی برای حال و آینده آن شهر نخواهند داشت.
در حال حاضر شورای اسلامی شهر آبسرد فقط نماینده کمتر از ۲۵ درصد جمعیت این شهر است و ۷۵ درصد الباقی هیچ نماینده و همچنین نقشی در اداره این شهر ندارند.
از سوی دیگر بودجه و امکانات نیز فقط برای آن ۲۵ درصد و تعداد انگشت شماری از مهاجرین مجاز دارای مجوز اقامت در این شهر تخصیص داده می شود لذا وجود تعداد بسیار زیادی از میهمانان ناخوانده در این شهر باعث کمبود امکانات و بر هم خوردن تعادل اقتصادی و اجتماعی در این شهر شده است.
دردهای شهر آبسرد زیاد است و درمان و درمانگری نیز برای این دردها نیست و تنها کاری هم که از دست این رسانه بر می آید گوشزد کردن دردهایی است که ظاهراً همه به آنها عادت کرده اند و هیچ شخصی هم به دنبال درمان قطعی این دردها نمی باشد و با این شرائط نیز بعید است که این دردها و مشکلات حداقل در کوتاه مدت رفع شوند و باید منتظر ماند و دید که آیا داروی زمان می تواند حلال مشکلات ما شود یا نه…!