اکنون و با گذشت بیش از یکسال از زمان شروع به کار دولت سیزدهم و مشاهده عملکرد یکساله این دولت، قطعاً می توان قضاوتی واقعی تر و صد البته منصفانه تر از عملکرد دولت آقای رئیسی ارائه کرد و بر همین اساس چشم اندازی معقول تر و منطقی تر برای سه سال پیش روی این دولت تصور کرد.
هر چند هفته های اول شروع به کار این دولت با اوج دوران همه گیری کرونا و مرگ روزانه صدها نفر و بسیج همگانی برای واکسیناسیون همراه بود و در آن روزهای سیاه هیچ فرد منصفی توقع معجزه سیاسی و اقتصادی از دولت سیزدهم نداشت ولی با فروکش کردن موج کرونا و بازگشت کشور به شرائط عادی بتدریج نقایص و ناکارآمدی های ساختاری دولت آقای رئیسی که عموماً به شکل ناهماهنگی ها در بیان و اجرای سیاست های کلان و بی برنامگی ساختاری گسترده بود عیان شد و اوج این ناهماهنگی را ما در اردیبهشت و خردادماه سال جاری و در جریان حذف یکباره ارز ترجیحی و تورم انفجاری پس از آن شاهد بودیم.
هر چند دولت سیزدهم در ابتدای کار و در راستای جلب رضایت هواداران دو آتشه اصولگرای خود وعده گره نزدن سرنوشت اقتصاد ایران به برجام را مطرح کرده بود ولی تقریباً در تمام طول این یک سال شاهد بودیم که کل اقتصاد ایران به سرنوشت برجام و رفع تحریم ها گره خورده است و همین دوگانگی در حرف و عمل دولت باعث سردرگمی و بلاتکلیفی فعالان اقتصادی شده و به همین دلیل ما در کنار موضوع تحریم ها شاهد بلاتکلیفی و عدم امکان برنامه ریزی بلند مدت در نزد فعالان اقتصادی بودیم.
از سوی دیگر رشد انفجاری پایه پولی و نقدینگی و همچنین جبران کسری بودجه از جیب بانک های دولتی و خصوصی که عملاً به خلق پول بدون پشتوانه منجر شد، باعث افزایش نرخ تورم و سقوط اقتصاد ایران به گرداب رکودتورمی شده و اقتصاد نحیف ایران را تقریباً دچار مرگ مغزی کرد.
در این بین شاید بزرگترین عیب دولت سیزدهم تلاش افراطی برای جلب رضایت گروه های تندروی حامی دولت می باشد که حتی باعث اخلال در تصمیم گیری های دولت و بدتر از آن بوجود آمدن انواع چالش ها برای این دولت شده است.
ظاهراً آقای رئیسی هنوز در حال و هوای دوران انتخابات به سر می برد و تصور می کند که گروه ها و جریان های تندروی اصولگرا و نواصولگرا قرار است به این دولت هر روز و هرساعت رای بدهند و بر اساس همین تفکر غلط دولت سیزدهم با نادیده گرفتن خواست و مطالبات ۹۵ درصد جمعیت کشور خود را وقف جلب رضایت آن ۵ درصد هواداران دو آتشه اصولگرای تندرو نموده و تمام برنامه ریزی های خود را براساس خواست و امیال این اقلیت ۵ درصدی تنظیم می کند کمااینکه ما در مسائلی نظیر برجام و سیاست های فرهنگی با یک دوگانگی و عدم قدرت تصمیم گیری در نزد دولت مواجه بودیم.
امروز ما در کشور با انواع چالش های سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی مواجه هستیم و جالب اینجاست که دولت سیزدهم هیچ برنامه ائی برای مهار این چالش ها ندارد و علت اصلی این بی برنامگی هم در واقع تحت فشار قرارداشتن دولت از سوی گروه های تندروی به قول معروف سوپر انقلابی و سهم خواهی غیر متعارف(یا در واقع باج گیری) گروه های تندروی اصولگرا از دولت سیزدهم و در نهایت بلاتکلیفی دولت در عرصه سیاست خارجی و داخلی می باشد.
دولت سیزدهم اگر می خواهد از این گرداب خارج شود چاره ایی ندارد مگر اینکه راه خود را از این گروه های بظاهر حامی دولت و در باطن باج گیر جدا کرده و سیاستی مستقل از این گروه ها و جریانات فکری در پیش بگیرد و با تمسک به اصول پذیرفته شده کشورداری و پرهیز از رفتارهای هیجانی کشور را به سلامت از این گردنه صعب العبور عبور داده و آرامش و ثبات اقتصادی و اجتماعی را یک بار دیگر به کشور بازگرداند.
آقای رئیسی باید بداند که عرصه کشورداری محل آزمون و خطا نیست و دولت نمی تواند برای خوشایند معدود گروه های تندرو سیاست های امتحان نشده و بعضا متضاد و متناقض هم را در پیش بگیرد و هر بخش دولت نمی تواند سازی ناکوک خود را بنوازد.
اگرچه دولت آقای رئیسی تا اینجای کار نمره قابل قبولی را کسب نکرده ولی اگر از این پس اندکی تدبیر را چاشنی سیاست کند و خود را از زیر سایه سنگین حامیان تندروی خود رها سازد شاید بتواند در سه ساله باقی مانده حداقل نمره قبولی را دریافت نماید کمااینکه اگر چنین نکند قطعا سه سال دیگر این موقع دولت سیزدهم صاحب بدترین کارنامه سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی در بین تمام دولت های پس از انقلاب خواهد بود و شاید هم عمر این دولت به دور دوم قد ندهد.